چمک

۱-چمک نام ماهی کوچکی در گویش بندری است ۲-چمک در گویش بندری به معنای رقص به کار می رود و کلمه ای کهن در زبان فارسی پهلوی است

چمک

۱-چمک نام ماهی کوچکی در گویش بندری است ۲-چمک در گویش بندری به معنای رقص به کار می رود و کلمه ای کهن در زبان فارسی پهلوی است

به جا می آورمت

به جا می آورمت

از تجاوز آرواره هات

از دهان ماسیده ی پیاده رو

به کفش های وصله شده ی پیش از ناهار

در زمستان

پاییز

بهار

و لیل والنهار

قدم بزنم

توی پیراهنی که از بوت افتاده بود و

من از دهان تو افتاده بودم

در شکل چندم ناشی از بارداریت

با گوش آویزان

از دهان تلفن

من بودم

پرت شده از یک انعقاد لزج

در مجرای تنفسی

با حباب های ناشی از خفگی

دراحتمال پدر شدن

من بودم

حالا

 وقت حرف زدن

دهانت بوی جنین می دهد

دهانم بوی سیگار

این پیاده رو سیگار دوست دارد

فصل دوست دارد

تابستان نه

به جا می آورمت

روی جدول هایی که نه ماه تمام

من را دید زدند و

نخ به نخ

با دختران نخ بده

با من سیگار کشیدند و

در انزجار کفش های پاره

طی طریق کردند

استعمال حرفهام را

ما حرف زده بودیم

از پاره گی

از جنون

از جنین

از جنابت دو تن

در نت های فنری یک تخت

به جا نمی آورمت

تو شبیه زنی نیستی

با حوله ی سرخ خیس

از حمام آب سرد



92/5/29