همه چیز به نام تو
توی نامه ی بی پاکت
پک های بی امان و اسرار بمان
از سلول های سیاه قلبم
سر زلف سیاهت
به سیاحت نشسته
مجسمه ی کنج اتاق
عکس با بی لبخند ژوکندت را
چشمهای بلوندت را
که بلند حرف نمی زند با کسی
جز من
همه چیز به نام تو
توی ترانه های ته نشین و بی همنشین
در نشیمن خانه ی من از بی تو خراب و
پیک شراب و
بعد از مدتها که اومدم سراغت بیشتر کم اومدم سراغت
نیازی نبود کم و زیاد سراغت رو بگیرم
کافی بود ذره بین نگاهت یادم بیاد که میاد
خیلی قشنگ بود اقا سامان ... یونس هستم دانش اموزتون سال سوم فن اراد
سلام اقا سامان نظرتون راجع به این جمله چیه ؟؟؟ : ارزش غرور به جایی رسیده که گلبرگ ها در جست و جوی شبنم ها هستند . . .
سلـــــــــــــــــــــام آقای سایبانی
هر چی مطلب تو این صفحه گزاشتین خوندم خیلی قشنگ بــــود
اومدین تو کلبم نظر بدین.ببینید قشنگ هست؟؟
میارزه کلبم؟؟؟
سلام
سامان جان من نظر رو شعر قبلی داده بودم اما انگار به دستتون نرسیده .خوشحالم شعراتون دان بلند میشن و دنبال بدست آوردن یک زبان شعر هستید .
سر بزنید خوشحال میشم
یا علی
خدانگهدار
MerC besiyar ziiiiiiiiba,
ishala har jayi mirin m0vafagh bashin
سلام دوست بزرگوار شعرت را بارها با دقت خوندم واز دیدگاه ادبیت استفاده بردم /دست مریزاد/ من هم به روزم و منتظر نگاه منتقد گرای شما[گل]
به روزم
۶۳ یعنی این
اقای سایبانی الان شعراتونو خوندیم و اقعا لذت بردیم . thanks
ولی تنها مشکلی که داره دیر به دیر اپ میشه
سلام!
دیگه خیای فعل را حذف کردی.
خوشم آمد از:
عکس با لبخند ژوکندت...
مرسی که سرزدین
سهم من از زندگی ، طعم تلخ ظهور
فرزندانی که زاده نشده اند
و رو کرده اند به غروب
و تمنایی که بر من گناه بود
و رویای پرواز که تنها سراب بود
شانه را در دست بگیر
راز گیسوانم را بفهم
و دستانت را گم کن درون شب موهایم
و در این زمان با من بمیر
که اگر خدا عاشق بود
بی عشق بود تنها ترین فقیر
وأی بر من که گویی این روزها
چرت نوشتن را کفر کرده ام و بس
شاید امشب غرق درستاره ها شوم در این روزها
ممنون از کار زیباتون